نوید آرامش



(مهارت های اجتماعی که به ما نمی آموزند)

در فرایند رشد به ما درباره ریاضی، علوم و تاریخ آموزش های زیادی می دهند. انواع روش های حل مسئله را می آموزیم و این روزها روش ها و تکنیک های تست زنی و رتبه آوری در کنکور نیز تبدیل به جزء جدایی ناپذیر آموزش فرزندانمون شده. با این حال بیشتر ما نه می دانیم و نه آموزشی می بینیم در باره این که چگونه با حساسات خود و اطرافیان مون برخورد کنیم. این ها مهارت های ارزشمندی هستند که هنوز هم تا به امروز جایگاهی در سیستم آموزشی ما پیدا نکرده اند. مهارت های که زیر نام هوش احساسی (Emotional Intelligence) دسته بندی و مطالعه می شوند. البته این حوزه در علم روانشناسی هم نسبتا جدید به حساب می آید و تازه از میانه ده هشتاد میلادی روش هایی برای اندازه گیری و سنجش آن توسعه پیدا کرده اند. افرادی که مهارت های لازم در زمینه هوش احساسی را نداشته باشند، مشکلات بسیاری را در زندگی شخصی و اجتماعی خود تجربه خواهند کرد. آنها توانایی شناسایی و کنترل موثر عواطف و احساساتی را که خود و اطرافیان شون در شرایط مختلف تجربه می کنند، ندارند و به همین خاطر در بیشتر اوقات در روابط عاطفی، پیشرفت های شغلی و ارتباطات اجتماعی شون دچار مشکل و تنش هستند و گاهی حتی می تونه باعث از دست رفتن فرصت های طلایی زندگی شون نیز بشه.

هوش احساسی چیست؟

تا امروز مدل های گوناگونی برای اون پیشنهاد شده اما در این فرصت قصد دارم اشاره ای کوتاه داشته باشم به مدلی به نام "مدل مختلط" که توسط روانشناسی به نام دنیل گلمن پیشنهاد شده است.

ادامه مطلب

دیدید که در برنامه ریزی و روی کاغذ، چقدر همه چی خوب پیش میره و معمولا چه شور و اشتیاقی برای شروعش دارید؟ ولی همچی که پای عمل به میون میاد کم کم مشکلات خود نمایی می کنند. اتفاقات پیش بینی نشده، زمان بندی های خوش بینانه نادرست، کارهایی که یادتون رفته بوده و از قلم انداختید و . .

در دنیای واقعی موارد زیادی وجود دارند که به اندازه کافی قابل پیش بینی نیستند و نمی توانیم بر روی آنها کنترلی داشته باشیم. این طبیعت زندگیه و نمی شه از اون فرار کرد و اگر می خواهیم واقعا برنامه ای برای انجام کارهامون داشته باشیم، به خصوص برای اون هایی که زندگی های بسیار پر مشغله ای دارند، راهی نیست به جز پذیرش این حقیقت که زندگی سرشار است از عدم قطعیت. پس حالا که این واقعیت رو می دونیم تکلیف مون چی میشه؟ همین طور بدون برنامه و با تکیه به شانس بریم جلو و یا راهی برای روبرو شدن با عدم قطعیت و برنامه داشتن هم زمان هم وجود داره؟

اگه از اون دسته آدم هایی هستید که زندگیتون و نظم و روال خوبی داره و کم تر پیش میاد غافل گیر و شگفت زده بشید که ساده برنامه ریزی کنید و به زندگی تون ادامه بدید ولی اگر در در محیطی پر هرج و مرج زندگی می کنید و پیدا کردن روال براتون سخته، شاید سه تکنیک زیر بتونه کمکتون کنه:

1- روی وظایفتون متمرکز بمونید: همواره به خودتون یادآوری کنید که چرا کاری را که در حال انجامش هستید را انجام می دهید. برای همین روزانه یادداشت برداری کنید. بهونه نیارید. به برنامه هاتون به صورت روزانه بیاندیشید. به کجا می خواهید بروید؟ اگر هر روز به خوبی و روشنی بدانید که به کجا می خواهید بروید، به پیشرفت ادامه خواهید داد. به همین سادگی!

2- انفجاری و کوتاه عمل کنید: زمانی که زندگی تان، به هر دلیلی از نظم و برنامه خارج می شود، یکی از راه های کنار اومدن با شرایط، کار کردن به صورت فشرده و در مدت زمان های کوتاه است. البته زمانی در این تکنیک موفق خواهید شد که دقیق بدونید چه می خواهید و چه کار می خواهید انجام دهید. پس همیشه لیستی از اولویت ها و کارهایی که نیازمند انجامشون هستید داشته باشید، تا به محض به دست اومدن فرصت، به سرعت یکی شون رو انتخاب کنید و مشغولش بشید.

3- خودتون رو شارژ کنید: انجام کارهای بالا، اون هم زمانی که زندگی تون پر از بی نطمی و هرج و مرج شده، نیاز به توان جسمی و روحی زیادی داره. با یه روحیه ی ضعیف و یه بدن ناتوان یا بیمار زود کم میارید و خیلی نمی تونید به پیش برید. پس به خودتون احترام بگذارید. به بدنتون آسیب نرسونید. اون رو با غذاهای نامناسب و کم ارزش انباشته نکنید. تحرک داشته باشید و ورزش کنید. تا می تونید از هوای تازه تنفس کنید . نفس عمیق بکشید. روح و روان تون رو هم فراموش نکنید. تفریح کنید، هر چند کوتاه. دوستی های عمیق و سازنده برقرار کنید. از خانواده و نزدیکانتون غافل نشید. شادی های کوچک رو غنیمت بشمرید و برای شاد بودن منتظر اتفاقات هیجان انگیز بزرگ نشید. و از همه مهم تر:

برای زندگی تون یه فلسفه معنا دار داشته باشید تا در روزهای سخت و طاقت فرسا به راحتی در هم نشکنید

پیروز باشید.

 


 

 

"راهتان را از مسیرهای غیر منتظره و با حمله به نقاط بدون دفاع بگشایید."

"تاکتیک های نظامی مانند آب هستند. آب به خاطر طبیعتش، از بلندی ها می گریزد و به سمت پایین می شتابد. پس در جنگ نیز باید از آنچه قوی است دوری گزید و به آنچه ضعیف است ضربه زد."

سان تزو

سان تزو (Sun Tzu)، استراتژیست افسانه ای جنگ در چین باستان و نگارنده کتاب (هنر رزم) است. با وجود این که این استراتژی ها برای استفاده در جنگ و میدان نبرد نوشته شده اند، اما بسیار کاربردی هستند و به راحتی می توان از آنها در نبرد زندگی ، برای ساخت عادت های خوب و یا از بین بردن عادت های بد و نامطلوب، نیز بهره گرفت.

نبرد در میدان عادت ها

بیشتر ما، برای ساخت عادت های جدید، رسیدن به اهداف مون و برنده شدن در رقابت های زندگی، به قدرت اراده و پشتکار خود تکیه می کنیم. نبرد بر ضد عادت های بدمان را درست در جایی به پیش می بریم که آنها بسیار قدرتمند هستند. برای نمونه تلاش می کنیم در اتاق های شلوغ و پر سر و صدا کتاب بخونیم، در خانه ای انباشته از شکلات و شیرینی برای تغذیه سالم برنامه می ریزیم، در حالی که تلویزیون روشن است و گوشی هوشمندمان در کنار، برای تمرکز بر روی کارهای جدی تلاش می کنیم، برای کار های مهم کمبود زمان داریم و آن وقت ساعت ها در اینترنت و شبکه های اجتماعی پرسه می زنیم و . . بعد از همه این ها، زمانی که شکست می خوریم، به مشکلاتی مانند "کمبود اراده"، "انگیزه ی ناکافی" و سایر دلایلی از این دست اشاره می کنیم در صورتی که بیشتر اوقات، شکست هایمان، نتیجه مستقیم استفاده از استراتژی نامناسب است و بس.

شما زمانی در ایجاد و توسعه عادت های خوب و سازنده موفق تر خواهید بود که آنهایی را بسازید که راحت تر می توانید نگاهشان دارید. باید ببینید که کدام عادت ها را راحت تر می تونید ایجاد کنید و کدام ها سخت تر هستند و تلاش بیشتری می طلبند. فرد باهوش مستقیم به مبارزه ی با عادت های بد قدرتمندش نمی پردازه و زمانی به اون ها حمله ور می شه که ضعیف شده و برای تغییر آسان شده باشند.

مبارزه در نبردهایی که برنده شدن در آن ها سرنوشت محتوم شماست

پیشرفت ها و بهتر شدن ها، به تنهایی محصول نیروی اراده و یا اخلاق حرفه ای نیستند. اون ها محصول استراتژی هستند. بیشتر اوقات اونچه ما کمبود یا نبود اراده می دونیم، نتیجه تلاش برای ساخت یا ترک عادت، در محیط های نامناسب هستند. عادت هاتون رو جاهایی بسازید که آسون هستند. شرایط رو بازنگری کنید. به گونه ای بازی کنید که شانستون بیشترین باشه. به نظر کار ساده ای می رسه اما نیاز به تمرین و هوشمندی زیادی داره.


تا حالا شده به عدالت دنیوی شک کنید؟ خیلی شنیدید و شاید خودتون هم باور داشته باشید که برای موفقیت باید تلاش کرد، برنامه ریزی داشت و هدف مند بود. با این همه خیلی هم دیدیم و شنیدیم یا شاید هم خودمون تجربه کردیم که ظاهرا فقط تلاش نیست که موثره. مثلا شما سال ها تلاش کردید و در حرفه خودتون به پیشرفت های خوبی رسیدید و بعد ناگهان به خودتون می آیید و می بینید که یه جوون تازه از راه رسیده، به مدد ثروت پدری، وارد صنف شما شده، بهترین متخصص ها و مشاورها رو به کار گرفته و از همین ابتدای کار سال ها پیش تر از شماست! یا این که آدم خیلی با استعدادی رو می شناسید که اگر توی یه کشور پیشرفته تر و غیر از اینجا به دنیا اومده بود تا چه اندازه می تونست پیشرفت کنه در حالی که اینجا صبح تا شب داره سگ دو می زنه برای یه لقمه نون. می دونم که از این مثال ها خیلی شنیده اید و دیده اید. هر زمان که من با این موضوع روبرو می شم، عمیقا به فکر فرو می روم که پس نقش تلاش چیه؟ هدف مندی و برنامه ریزی کجای کاره؟ اصلا چرا باید کاری کرد وقتی که همه چیز تا این اندازه می تونه شانسی باشه؟ اون بچه ای که در فقر و فلاکت به دنیا میاد چه شانسی داره در مقابل بچه ای که وسط امکانات و در یه خونواده نرمال متولد شده؟ نمی خوام بحث الکی راه بندازم و فلسفه بافی کنم و بگم که هر کسی اگر تلاش کنه حتما راهی برای موفقیت پیدا می کنه. بحثش رو نمی کنم چون به اون باور ندارم. بله، از نظر آماری برای همه هر گونه شانسی وجود داره ولی عدد احتمالش خیلی مهمه. یه آدم فقیر متولد شده در یه کشور عقب مونده حتما برای موفق شدن شانس داره، ولی چقدر؟ حتما یه فرد تحصیل کرده از یه خوانواده مرفه می تونه زمین بخوره و زندگیش نابود شده، ولی چند درصد احتمال داره؟ بدون تردیدد داستان های زیادی شنیده اید از آدم های موفق در حوزه های مختلف که روزگاری جزء پایین ترین سطوح فرهنگی و اقتصادی جامعه خودشون بودند اما به مدد تلاش و همت بالا، تونستن خودشون رو نجات بدن و تبدیل به اسطوره شوند. اما آیا تا به حال داستانی یا چیزی از تموم اون کسانی که شرایط مشابهی داشتند و با وجود تلاش زیادی هم که کردند، به هیچی نرسیدند، شنیده اید؟ بعید می دونم! دلیلش هم کاملا طبیعیه، کسی شکست رو تبلیغ نمی کنه و براش کتاب نمی نویسه ولی همه موفقیت و پیروزی رو دوست دارند و از گفتن و شنیدنش درباره اش لذت می برند. بنابراین تموم این قهرمانانی که می بینید و داستان های تحسین برانگیزی که درباره شون می خونید، تنها برش کوچکی هستند از یه واقعیت تلخ بزرگ. من نمی خوام نا امیدتون کنم و تشویقتون کنم به تن پروری و تقدیر گرایی مطلق. چیزی که می خوام درباره اش بگم واقعیته و واقعیت از نظر من این جوریه:

ادامه مطلب

یکی از سخت ترین لحظات زندگی، لحظه ای است که باید تصمیم بگیریم ادامه دهیم یا این که بی خیال بشیم و رها کنیم. از یک طرف داشتن پشتکار برای رسیدن به بعضی از نتایج بسیار ضروریه و باید بتونیم بر نا امیدی ها و احساسات منفی شکست هایی که در مسیر رسیدن به اهدافمان می خوریم غلبه کنیم. از طرف دیگه توصیه به ادامه دادن و هرگز تسلیم نشدن هم در برخی اوقات می تونه وحشتناک و فاجعه بار باشه. در زندگی گاهی تلاش لازمه گاهی هم تسلیم شدن. یه وقت هایی باید کار را رها کرد و راه های دیگه رو آزمود. اما از کجا می شه فهمید کی باید ادامه داد و کی باید تسلیم شد؟ در این نوشتار کوتاه، تلاش می کنم که پاسخی برای پرسش دشوارمون به شما ارئه بدم. روشی که نامش رو ((سه مرحله شکست)) گذاشتم. 

ادامه مطلب

موفقیت در یک چشم برهم زدن!

تب موفقیت های یک شبه رایج ترین بیماری جامعه ماست. شرایط نامناسب اقتصادی و نبود چشم انداز مناسب و امیدوار کننده برای آینده نزدیک از یک سو و حجم بالای خبرهای ناخوش آیند اختلاس ها و داستان های ان شاد و پیروزی که هر روز در شبکه های اجتماعی می خونیم، از سوی دیگه، باعث شدند تا امروز بیشتر از هر زمان دیگه ای اعتقاد به کار و تلاش برای موفقیت در زندگی پیش مردم، به خصوص جوانان، از بین بره. این وسط یه عده آدم فرصت طلب، نقش رمالان نوین رو بازی می کنند و در قالب انواع و اقسام روش ها و متدهای خوش رنگ و لعابی که گاهی با به اصطلاح مطالعات علمی هم بزک شدند، ذهن های خسته و نا امید مردم رو با وعده های رنگارنگ موفقیت و پیروز و میلیاردر شدن در چند ماه یا حتی چند هفته (!) وارد خلسه های شیرین و دوست داشتنی می کنند و وقتی که خوب ذهنتون آماده شد، ماهی خودشون رو که همون اندک پس انداز ناچیزتون هست رو از دستتون می گیرن و شما رو رها می کنند در عالم بی انتهای رویاهای شیرین . 

ادامه مطلب

 

بارها و بارها شنیده اید که برای رسیدن به موفقیت و داشتن یه زندگی خوب، هدف گذاری مهم و ضروریه. اما اگه شما هم مثل من بوده باشید، حتما تجربه کردید که پس از خوندن یا شنیدن یه متن انگیزشی و مفصل در باره هدف گذاری و تکنیک های درست اون، با چه اشتیاقی قلم و کاغذ برمی دارید، هدف هاتون رو تدوین می کنید و با کلی انرژی شروع به برنامه ریزی برای رسیدن به اون ها می کنید و هر روز پیشرفت خودتون رو بررسی می کنید و . . ولی یه دفعه یه روز همین طوری بی مقدمه احساس می کنید که حوصله انجام برنامه اون روزتون رو ندارید. با خودتون می گید امروز رو حوصله ش نیست، فردا دوباره شروع می کنم. بعد یه مدت به خودتون میاید و می بینید که ای دل غافل، الان هفته ها یه شاید حتی ماه هاست که زندگی تون درست شده مثل زمانی که هیچ برنامه و هدف مدونی نداشتید و خودتون هم اصلا نفهمیدید که کی به اینجا رسیدید. تازه دردسر اصلی از اینجا شروع می شه که با کشف این حقیقت ناخوش آیند، شروع می کنید به سرزنش خودتون به خاطر نداشتن پشتکار و اراده کافی و همین طور با تخریب روحیه خودتون، انرژی روحی و روانی خودتون رو تحلیل می برید. بعدش هم یا به کل بی خیال هدف گذاری و برنامه ریزی برای زندگی تون میشید. یا باز هم از نو شروع می کنید و دوباره پس از یه مدتی می بینید که رسیدید همون نقطه ای که دفعه پیش بودید.

واقعا مشکل از کجاست؟ آیا اراده کافی نداریم؟ آیا اهداف مون خیلی غیر منطقی تنظیم شده بودند؟ یا شاید هم روش برنامه ریزی اموراتمون مناسب روحیات ما و نوع کاری که قصد انجامش رو داشتیم نبوده؟ برای دونستنش تنها یک راه هست و اون هم این که باید بادقت بنشینیم و بررسی کنیم.

تو این مطلب قصد ندارم وارد بحث مفصل روش های اصولی برنامه ریزی و تکنیک های مختلف اون بشم. شاید یه وقت دیگه به این موضوع هم بپردازم. اینجا و اکنون، هدفم اشاره به چند تا از نقطه ضعف ها و محدودیت های هدف گذاری و ارایه یه روش جایگزین مناسب و کارآمده در زمینه هایی که هدف گذاری پاسخگوی نیازمون نبوده و اون هم چیزی نیست به جز ((ساخت سیستم))

ادامه مطلب

استراتژی سه مرحله ای وارن بافت در انتخاب هدف

در این گفتار در باره استراتژی بسیار ساده اما کاربردی 3 مرحله ای با شما صحبت می کنم که وارن بافت، سرمایه گذار افسانه ای آمریکایی، به کارمندانش برای انتخاب هدف درست در مسیر موفقیت شغلی آموزش داده ولی در هر زمینه زندگی و در هر بازه زمانی قابل تعمیم و کاربردیه. اساس و پایه ی این روش بر روی تعیین اولویت های مهم زندگی شما نهاده شده و تاکید می کنه که رمز بزرگ موفقیت و پیروزی در زندگی، تمرکز بر اولویت ها نیست (!) بلکه خود داری از پرداختن به هر چیز دیگری به غیر از اولویت های شماست. فراموش نکنید که هر اقدامی هزینه خودش را دارد. حتی خنثی بودن و دست روی دست گذاشتن هم بی هزینه نیست و عواقب خودش رو داره. زمان، انرژی و فرصت های زندگی مون بی نهایت و تمام نشدنی نیستند. اونها ارزشمندترین منابع زندگی ما هستند که اگر درست و به جا استفاده نشوند و هرز بروند، تاوان سنگینی رو بر ما تحمیل خواهند کرد. یکی از راه های اصولی و مهم بالا بردن بهره وری زندگیمون، ساده سازی کارها و ساخت عادت های خوب و سازنده هست و این کار ممکن نیست مگر با حذف هر آنچه اضافه و غیر ضروریه. روش کار خیلی ساده و کارآمده و قدرت این روش هم در همین سادگی اون نهفته است. پس تردید نکنید و همین حالا شروع کنید .

ادامه مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

لوازم آرایش او می آید... گروه سنجش و ارزشیابی آموزشی متوسطه دوره اول استان آدربایجان غربی نزدیک‌ترین سیاره به خورشید درسان جام لینکدونی تلگرام قهوه گانودرما درمان آموزش کسب درآمد از اینترنت بدون سرمایه کنکور تضمینی پزشکی،برنامه ریزی تضمینی کنکور روحِ شناورِ غیرِسرگردان